۱۳۸۷ مهر ۲, سه‌شنبه

صحبت از شهر که به ميان می‌آيد، ساختمان های بلند، جاده‌های عريض، بناهای مدرن امروزی، آلودگی هوا، پل های طويل و مرتفع و تابلوهای تبليغاتی که نشانه قرن ۲۱ است، به ذهن خطور می‌کند. باميان از شهرهای قديمی و با پيشينه تاريخی غنی است، اما انگار که با مدرنيسم و مکانيزه شدن قهر است و نمی‌خواهد به اين زودى ها آشتی کند.
وقتی فردی برای اولين بار وارد باميان می‌شود، منتظر است که حداقل چيزی مشابه شهرهای کوچک را ببينيد، اما بعد از چند دقيقه متوجه می شود که باميان همچنان بافت سنتی خود را حفظ کرده و نشانه‌ای از منازل بلند و ابزار ساختمانی روز در آن يافت نمی ‌شود.
حتی پلکان هائى که برای رفتن به طبقه دوم استفاده می ‌شود، از چوب ساخته شده است. پوشش اکثر خانه‌ها از چوب است و بر روی بام خانه‌ها لايه‌ای گل پوشانده می ‌شود و هر سال يا هر دو سال يکبار يک لايه نازک ديگر از گل جهت ترميم لايه قبلی به آن اضافه می ‌شود.
اگر تا به حال شهرهايی با بافت قديمی همچون يزد و بعضی محله‌هاى اصفهان را که از شهرهای قديمی ايران محسوب می ‌شوند، ديده باشيد، اين مطلب برايتان واضح خواهد شد.
اما با وجود سال ها جنگ و عدم امکانات اوليه لازم و گاهی خشکسالى های طاقت فرسا به وضوح در می ‌يابيم که زندگی به معنای ناب آن در اين شهر باستانی جريان دارد و انسان را به فکر فرو می ‌برد که چگونه در اين دنيای مدرن شهری چون باميان هست که روش زندگی مردم آن تا کنون دست نخورده و بکر باقی مانده است.
مرکز شهر را می توان در بازاری خلاصه کرد که اکنون از آن به عنوان بازار نو باميان ياد می ‌شود. از بازار قديم شهر فقط چند ديوار و خرابه‌، بيشتر شبيه به آثار تاريخی، باقی نمانده است.
بازار قديم دقيقا روبروی يادگار تاريخی و استوار باميان، يعنی بزرگترين بت بودای جهان قرار داشته است. اما بازار نو در مرکز شهر قرار دارد. در اطراف بازار هيچ گونه منزل مسکونی به چشم نمی خورد چون بافت شهری باميان به گونه‌ای پراکنده است که هر چند خانوار به صورت يک آبادی پهلوی هم اسکان گزيده‌اند و نامی برای آن منطقه انتخاب نکرده اند.
درفاصله‌ای شايد هشت دقيقه‌ای از بازار باميان ، ميدان هوايی (فرودگاه) باميان قرار گرفته است که زمينی است خاکی و هموار و اثری از برج مراقبت يا ديگر امکانات و وسايل فرودگاهی در آن نيست و باند پرواز بيشتر به يک جاده عريض می ‌ماند که از مسير آن ماشين ها و موتورسيکلت‌ها هم رد می شوند.
از کوچه‌ها که عبور می ‌کنی، مردم دست خود را به نشان سلام بالا می ‌برند و اين عادت صميمانه را کودکان هم آموخته‌اند. وقتی که ماشينی را می ‌بينند، نا خودآگاه اين عمل را انجام می ‌دهند.
پيشه مردم باميان اکثرا دامداری و کشاورزی است. و تقريبا ۹۹ درصد مردم گندم و سيب زمينی کشت می ‌کنند. جالب است که دقيقا در مرکز شهر مردم را حين کار بر روی زمين های کشاورزيشان مى بينيد که زنان و کودکانى با لباس های محلی‌ و رنگارنگشان برای آنها چای داغ و اندکی نان جهت رفع خستگی ‌اش مى آورند؟
اما شهرت اين ده-شهر به شيوه زندگی و سخت کوشی مردم آن نيست، بلکه به خاطر بوداهايی است که ديگر نيست. و آن چه به جا مانده جای خالی بوداهاست.
"ننسی هچ دوپره" در کتاب "راهنمای تاريخی افغانستان" که سال ۱۹۷۷ منتشر شده، در باره بوداهاى باميان مى گويد: با ابتکار و پشتيبانی کنيشکا يکی از پادشاهان کوشانی " کيش بودايی به دره باميان هم راه يافت. پيروان اين کيش سرانجام ديدنی ترين شمايل بودا را در باميان ساختند. در اينجا بودا به عنوان تجسم انسان ملکوتی چندان حالت پروردگار را ندارد، بلکه بيشتر به يک آدم خارق العاده می ماند که در تجربيات انسان شريک است، اما بر فراز آنها قرار دارد، چون در مقررات اخلاقی او يکتاست."
"در واقع، بودا هرگز ادعای خدايی نداشت. اين تنديس های باشکوه و عظيم که طی سده های سه و چهار ميلادی ساخته شدند، صدها سال زايران را به سوی خود می کشاندند. حتا مدت ها پس از آن که کيش بودايی در پی حمله مصيبت بار هون های هيتالی، که در سده پنج بساط اين کيش را در هند برچيد و کيش هندو دوباره رواج يافت، و حتا پس از ورود اسلام بت شکن در سده هفت ميلادی."
بيست و چهار سال پس از انتشار کتاب "ننسی هچ دوپره" هر دو بودای باميان که يکی ۳۸ و دومی ۵۵ متر ارتفاع داشتند و با نام های مونث و مذکر شهمامه و صلصال شناخته می شدند، توسط طالبان تخريب شدند.
هيوان تسنگ، جهانگرد چينی که در عصر کوشانيان از باميان ديدار کرده است، می گويد: "تمام آثار هنری و تجسمی به فرمان کنيشکا از فرمانروايان آن زمان های دور به وجود آمده است."
اما يافته‌های باستان شناختی مويد اين مطلب است که آثار بوجود آمده در باميان کار يک سال و يک قرن نبوده، بلکه نشان دهنده هنرنمايی قرن‌ها چکش کاری و قلمکاری معماران و نقاشان بوده است.
اما تخريب تنديس ها يک روز بيشتر طول نکشيد و پس از حمله ۱۱ مارس ۲۰۰۱ ميلادی از دو بودای بزرگ باميان فقط دو حفره بزرگ به يادگار ماند.
عبدالوکيل احمدزی، رئيس اداره اطلاعات و فرهنگ ولايت باميان، می گويد که در زمينه بازسازی تنديس ها کارهايی در حال اجراست.
در سال گذشته سه پروژه تحقيقاتی بر روی آثار به جا مانده از مجسمه هاى بودا انجام شد. در بعضی قسمت های اين يادگار تاريخی بر اثر گذشت زمان خرابى هائى ملاحظه می‌شد.
از يک گروه متخصص ايتاليايی دعوت به عمل آمده و در زمينه استحکام و جلوگيری از تخريب بيشتر پيکره‌های ويران شده هر دو بت صلصال و شهمامه کارهايی در حال اجرا است.
در حفره های خالی پيکر کوه داربست های فلزی را مشاهده می‌کنيم که جهت پاک کاری و مرمت غار‌ها بسته شده و در ورودی بعضی از غاره‌ها که نقاشى های تاريخی بر روی ديواره آنها نقش بسته است، درهايی کار گذاشته شده که بازديد از آنها برای عموم ممنوع است. وقتی در محوطه بودا قدم برمی‌داريم، هنوز نشانه‌ها و يادگارهای جنگ های خانمان سوز را می‌بينيم. گاهگاهی چشم به پوکه‌های فشنگ زنگ زده و يا قسمت هائى که مين‌گذاری شده بودند، اما حالا مين زدايی شده‌اند، مى افتد.
سنگ های سفيد رنگ روی خاک بيانگر اين است که اکثر محوطه اين اثر تاريخی زمانی پوشيده از مين بوده است.
آيا روزی تنديس های بودا باز خواهند گشت و جای خالی خود را در باميان پر خواهند کرد؟

۱۳۸۷ شهریور ۳۱, یکشنبه


روح الله نيكپا به باميان امد.
امروزيك شنبه 31 سرطان مراسمي بزرگداشت از روز صلح در باميان برگزار شد.
روح الله نيكپا امروزصبح وارد باميان شد ودرين مراسم شركت كردن

در اين مراسم كه در دارالمعلمين باميان برگزار شده بود روح الله نيكپا ،داكتر حبيبه سرابي والي ،
خانم هرينسون ريس يوناما، وديگر مسولين ارگان هاي دولتي وموسسات خارجي وداخلي
،
اساتيد دانشگاه ، محصلين و اقشار مختلف مردم .شركت كرده بودند.دراين مراسم
نمايشگاه از هنر هاي دستي مردم مناطق مركزي نيز داير شد.

۱۳۸۷ شهریور ۳۰, شنبه

دختران مکتب هرروز باید باید مواظب باشید
ساعت 6:30 صبح یک از روز های پایزییزی است هوارو به سردی گذاشته است . دختران مکتبی در امتداد سرک خاکی در صفوف
منظم در حا ل حصبت ورفتن به سوی یک مقصد درراه هستند . گاه گاهی صدای خندهای کودکانه به گوش می رسد ورهگذران را وامی
دارند تا به دنبال صدابه این طرف ان طرف نگاهی اندازد با گذر از کنارگروه های کوچک دختران قصه های شب گذشته را می شنوی
ما دیشب مهمان داشتیم من فیلم سینمای دیدم من کار خانگی نوشتم و همین طور ادامه دارد. ازگاهی تک و توک پسر ها به چشم می
خورند که با شیطنت به دختران نگاه انداخته و باسرعت ازکنار انها می گذرند . قطاری از دختران از یک تپه خاکی بزرگ در حال پاین
امدن وخودرا به دیگر گروه های کوچک دختران می رسانند وهرکدام از انها دراین گروه ها خودرا جای می کنند.
در میان دخترکی دیده می شود که بسیار زیبا و کودکانه می خندد وتوجه همه را به خود جلب می کندقدش بسیا ر کوتا بادندانهای جلویش
افتاده با یونیفرم سیاه بسیار کهنه وبزرگتر از خودش به تن دارد ویک تکه سفید کهنه رابه طورکودکانه بسر بسته دمپای های ابی رنگ
که پنه به خود گرفته بودبه پای دارد وپاهای کوچک وزخم دار را پنهان نموده پلاستیکی در دست دارد که هرگاه خسته می شود به شانه
یا به سر خود می گذارد وطولانی بودن راه را درحال بازی با ان طی می کند .داخل ان کتاب صنف اول ودفتر وقلمش دیده می
شود .دخترک دستهای ترکیده وزخم شده خودرا هز چند وقت یک بار نزدیک دهن می برد وبه ان می دمد وبه هم می مالد ودوباره به
زیر بغل برده که متوجه می شود از دوستانش باز مانده وره سرعت می ودود تا به انها برسد ولی هیچ خسته نمی شودچون نه تنها
اوبلکه هرانچه هرروز یک ونیم الی دوساعت پیاده روی می کنند، وجود این دختران پرشوروهیاهوبه این سرک خاکی وطولانی وساکت
جان می بخشد.
ساعت کم کم 7 می شود تردد موتر ها زیادتر می شود دختران همچنان در راهند هنوز ا ساعت دیگر مانده تا به تنها ونزدیک ترین
لیسه نسوان در قریه سید اباد برسند هرچه پیش تر می رود گروهای کوچک از دختران بیشتر به چشم می اید .زیبای طبیعت وجود انان
را در خود پذیرفته اما این طولی نمی انجامد که موتر های با سرعت فوق العاده همه را درزیر گردو غبا رخاک محو می کند .عبور
سریع یک موتر در یک لحظه باعث ایستادن دختران درچند لحظه در جای خود می شود.
صدای می اید می گوید صفیه مواظب باش موتر امد دختران خودرا از سرک به داخل زمین های زراعتی انداختند سرعت موتر به قدری
زیاد بود که در طول سرک تابسیاری دور همچنان غبارمثل مه همه جارا پوشانده است ودیگر دختران دیده نمی شوند این وضعیت چند
لحظه طول کشید.
انها حالا با شالهای سفید صورت خودرا پوشانیده اند وتنها دوچشم پیداست .
عده ای راه خودرا تغیر داده وراه زمین های زراعتی را در پیش گرفتند
پیر مردی کنار سرک نشسته است دختران باگذشتن از کنار او سلام می دهند وپیرمرد با خنده سلام انها را جواب می داد وبرای انها
با بلند کردن دستانش طرف اسمان دعا می کند وبا تکان دادن دست برایشان انهارا بدرقه می کند

۱۳۸۷ شهریور ۲۹, جمعه


به پیشواز روز جهانی صلح مسابقه زهنی بین مکاتب اناث
وذکورامروزجمعه 19 سپتامبردرلیسه ذکوربامیان برگزارشد.
این مسابقه زهنی از طرف آمریت جوانان بامیان باحضوربالاترازصد
نفر ازشاگردان مکاتب اناث وذکور
ومردم صلح دوست بامیان برگذارشد.در آغاز برنامه آقای نجفی پیام
والی بامیان را بیان نمود.
پس ازان اقای نجیب اخلاقی آمریت جوانان سوالات که از قبل اماده
کرده بوداز دو گروه ذکورواناث سوال نمودند.
که هردو گروه به نوبت پاسخ دادند.درپایان دو پارچه تمثیلی را شاگردان مکاتب اناس وذکوربه نمایش گذاشتند.وجایزه های هم از طرف
امریت جوانان بامیان به این شاگردان داده شد

۱۳۸۷ شهریور ۲۸, پنجشنبه

براي اولين بار دوره اموزشي ‍‍ژوزناليزم مدني امروزيك شنبه 25/6 در باميان برگذار شد.
اين دوره اموزشي را صبح امروز داكتر حبيبه سرابي والي باميان ،رئيس دانشگاه ،ورئيس پرس ناو،افتتاح كرد.
اين دوره اموزشي از طرف موسسه پراس ناووباهمكاري موسسه كردايدوموسسه اغاخان به مدت ده روز
درباميان برگذارمي شود.


باميان از قرن نوزدهم الي قرن بيستم
در قرن نوزدهم باميان بار ديگر ثبت تاريخ مي شود مكتشفين زيادي غرض انجام تحقيقات اكتشافي وارد
باميان گرديدند. الكساندربرنس وچارلس مسن هم در قرن نوزدهم وارد باميان شدند ومجسمه هاي بودارا
رسامي وشرح نمودند. با مطالعه سفرنامه هيوسانگ ،دانشمنداني از قبيل تالبوت ،سمسن وميتلند
ساحه باميان رادر اواخرقرن نوزدهم تحت كاوش ومطالعه قراردادند.

دراثر تحقيقات وبررسي طولاني باميان بحيث چهارراه تمدن هاي هند،فارس و اسياي ميانه شناخته شد
بعداز سال 1979 كشوردچار در گيري هاي داخلي گرديد كه شرايط جنگي سد راه تحقيقات بيشتر
اكادميك در ساحه شد.درسال 1997 رژيم طالبان دره باميا ن را در تصرف خود در اوردو ساحه را تخريب
تهديد نمود




قرن سيزدهم : عصر چنگيز خان
بعد اردوره صفاري ها ،باميان از طرف دودمان هاي متعدد اسلامي بشمول ،ساماني ها ،غزنويها وغوري
ها اداره مي شد .باساس شواهد تاريخي فارسي وعربي ،باميان به حيث يك شهر عمده با حصار
مستحكم تحت حاكميت اسلامي باقي ماند. شگوفائي باميان وقتي به پايان خود رسيد كه اين شهر در
سال 1221 در اشغال لشكريان مغل به رهبري چنگيزخان در امد. مغل ها در جريان جنگ حصار مستحكم
باميان بكلي منهدم ساختند. خرابه هاي حصار مذكور اكنون به نام شهر غلغله ياد مي شود. بعد از اينكه
ان حصار از طرف مغل ها تخريب گرديد، باميان الي قرن نوزدهم به ندرت در متون تاريخي به نظرمي
رسيد.



باميان در قرن هشتم الي سيزدهم
قرن 8 الي 9 در باميان عصر اسلامي
در اوايل قرن هشتم راهبي از سيلا بنام هوي چوا از باميان ديدن نمود ، وآنرا مكاني توصيف كرد که
بوديزم در ان خيلي توسعه وانكشاف نموده بود . او در عين حال نوشت كه باميان به يمن اردوي قوي اش
از خطر اشغال وتاخت وتاز اجانب در امان بوده است . ولي كمي بعد از اينكه هوي چوا باميان را ترك گفت
، پادشاه ان به خلافت عباسي تسليم شد . از ان به بعد اسلام به تدريج در باميان نفوذ كرد.كاوش هاي
علمي اخير نشان مي دهد كه بعضي از نقاشي هاي باميان حاصل اوايل قرن پنجم مي باشد . كم از كم
تا انزمان ، دين بودائي اسلام وساير اديان دركنار هم بسر مي بردند. در اواخر قرن نهم صفاري ها از (861-
910) تعداد زيادي معابد و مجسمه هاي بودائي را منهدم ساختند . از آن تاريخ به بعد ،فرهنك بودائي
بتدريج رو به اضمحلال گذشت.


باميان در (قرن 4 -7 )ديدار هيوسانگ از باميان

نام باميان براي نخستين بار در اواخر قرن چهارم درج اوراق تاريخ گرديد . راهب چيناي باسم هيوسانگ
در راه سفر به هند . در سال 630 ميلادي براي مدت 15 روز از باميان ديدار به عمل اورد و براي اولين با
رشرح مفصل اين منطقه را برشته تحرير در اورد . موصوف در سفر نامه اش بنام داتانگ خي يوجي مي
نويسد كه قلمرو پادشاهي در قسمت وسطي كوه پر از برف موقعيت دارد .

مردم بادر نظر داشت شرايط در كوه يا دره ها بصورت شهرك ها زيست دارند . از شرح موصوف بر مي ايد
كه احتمالا مردم در ان ايام در مغاره هاي حفر شده در داخل تپه ها سكونت مي ورزيدند .

هم چنان هيوسانگ علاوه مي كند كه سلطنت باميان گندم و به اندازه كم گل يا ميوه توليد مي كند اين
سرزمين براي مالداري مساعد بوده ومي تواند براي شماري زياد گوسفندان و اسپان چراگاه داشته باشد
بدين ترتيب منظر باميان در قرن هفتم شامل هزاران مغاره حفر شده در داخل جدار كبير و هم چنان مزارع
وسيع در قسمت پايين اراضي هموار وجود دارد .
علاوتا ازدو مجسمه يي بودا در سفر نامه هيوسانگ تذكر بعمل مي امده .

وي مي گويد شعاع طلاي بودا شرق به هرسوي مي تابد وزيورات پر بهاي ان در درخشش اش چشم
بيننده را خيره مي سازد عبارت اخير وانمود ميسازد كه در تز ئين وارايش بودا مصارف گزاف صورت گرفته
بود.
وگذشته از ان شرح هيو سانگ نشان مي دهد كه در ان زمان در 50 تا 60 معبد بوداي با هزاران راهب در
ان محل وجود داشته . در زمان ديدار هيوسانگ در اوايل قرن هفتم باميان بحيث يك مركز دين بوداي با
مجسمه هاي بودا در اوج ترقي قرار داشته .

هيوسانگ همچنان مي نويسد كه مردم به سه گنجينه (بودا ، قانون وروحانيت ) منحيث خدايان بزرگ
شان وبعدا به خدايان مختلف ديگر اعتقاد داشتند وانها با خلوص واحترام مي گذاشتند كه اين دال برانست
كه بر علاوه بوديزم اديان مختلف ديگر نيز در باميان رايج بود زمانيكه هيوسانگ از باميان ديدن نمود اين
منطقه شكوفا حيثيت شكوفا چارراه مهم ترانسپورتي را داشت كه ارتباط ساحات مختلف افغانستان و
ماوراي انرا تامين مي نمود



معرفي باميان
افغانستان وتاريخ باميان
تاريخ افغانستان به زماني برگشت مي كند كه اين سرزمين بنام آريانا ياد مي شد

افغانستان باداشتن موقعيت ويژه در چهارراه يا تقاطع مدنيت ها متاثر از فرهنگ ها و تمدن هاي مختلف
گرديده است فرهنگ بي نظير افغانستان از امتزاج عوامل بومي وخارجي بوجود آمده است.
معني باميان مكان تابان است تپه هاي پرخم وپيچ دره باميان از رنگ هاي متنوع وپر زرق وبرق برخوردار
است دره مركزي باميان با ارتفاع بلند تر از 2500 متر از سطح بحر قراردارد .در ميان اين دره دو دريا مي
خروشد كه از كوه بابا سر چشمه مي گيرند درياي ككرك به شرق دريا فولادي به غرب . مناظر عمده
باستاني در دره طولاني باميان از شرق ره غرب آن ودر دره هاي درياي ككرك وفولادي واقع شده است.

آبده هاي فرهنگي مركز باميان دو مجسمه يي بودا بوده كه در انجام شرقي وغربي جدار كبير مقابل وادي
مركزي كندن كاري شده است همچنان درين جدار هزاران مغاره حفر شده وبه شيوه هاي مختلف نقوش
ديواري گرانبها تزئين گرديده اند. هنربودائي باميان كه درافغانستان مركزي بعد از سقوط فرهنگ پيشين
گندهارا بهرمند دوره رنسانس گرديده در كشور هاي زيادي مسير شاهراه ابريشم گسترش يافته واثر
گذاشت